محمدجعفر بن محمدصادق شریف اصفهانیمیرزا محمّدجعفر متخلّص به «اسیر» بن محمّدصادق شریف اصفهانی، شاعر ادیب و طبیب لبیب، از شعرا و دانشمندان قرن دوازدهم هجری در اصفهان میباشد. ۱ - معرفی اجمالیمیرزا محمّدجعفر متخلّص به «اسیر» بن محمّدصادق شریف اصفهانی، شاعر ادیب و طبیب لبیب، از شعرا و دانشمندان قرن دوازدهم هجری. در اصفهان متولّد شده و از دانشمندان این دیار از جمله آقامحمّد بیدآبادی [۱]
دنبلی خویی، عبدالرزاقبیگ، تجربة الاحرار، ص۱۷۵.
و محمدنصیر طبیب اصفهانی، بهره کامل برده و در انواع فنون علم و ادب خصوصاً شعر و ادبیات، انشاء، تاریخ، طب، ریاضیات، نجوم، هیأت، حکمت و ... استاد بوده است. سپس به یزد آمده و در آنجا به طبابت مشغول شده است. شیخ عبدالنّبی قزوینی از علمای متبحّر قرن دوازدهم هجری در آن زمان ساکن یزد بوده و از رفقای صمیمی و معاشران او بوده، در کتاب خود با اوصاف و القاب عالی او را ستوده و مراتب عالی علم و فضیلت او را بیان نموده است. [۲]
شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، تتمیم امل الآمل، ص۹۷-۹۸.
۲ - شخصیت فردیاما تذکره نویسان و شعرای معاصر او ضمن اینکه به مقام علمی و ادبی او و حذاقت وی در طب اذعان و اعتراف نمودهاند، او را به خاطر غرور و نخوت و بُخل زیاد نکوهش کردهاند. [۳]
اختر، احمد بن فرامرز، تذکره اختر، ص۳۰.
[۴]
قاجار، محمود میرزا، تذکره سفینه المحمود، ص۱۴۷.
هنگامی که آذر بیگدلی مشغول تالیف «تذکره آتشکده» بود و احوال معاصرین را مینگاشت، شخصی را به یزد فرستاد تا تعدادی از اشعار او را اخذ کرده و نزد آذر بیاورد تا آذر ابیاتی را در تذکره خود درج نماید. میرزا محمّدجعفر پیغام داده بود که آذر باید «تذکره» خود را بفرستد تا او ببیند این کتاب قابل آ ن هست که اشعارش در آن بیاید یا نه؟! [۵]
نائینی، محمدجعفر بن محمدحسین، جامع جعفری، ص۴۹۰.
۳ - ممانعت از سفر به هنداز قرائن بر میآید که محمّدتقی خان حاکم یزد به او اعتماد فراوانی داشته و هنگامی که یکی از اهالی هند میخواستند با پرداخت مبلغ کلانی او را با خود به هند ببرند و میرزا جعفر در هند طبابت کند، خان مانع شده و پرداخت آن مبلغ به میرزا جعفر را تَقَبُّل کرده است. [۶]
حسنی حسینی، محمدعلی بن عبدالوهّاب، تذکره شبستان، ص۵۹.
۴ - طبع شعریظاهراً او اوایل قرن سیزدهم هجری را نیز درک کرده و اشعاری را در مدح حاکم وقت یزد، علینقی خان سروده است. [۷]
نائینی، محمدجعفر بن محمدحسین، جامع جعفری، ص۴۹۰.
اختربیگ گرجی در باب شعرهای او مینویسد: «در عالم شعری میلش به قصیده بوده دیوانش به نظر رسیده تخمیناً هزار بیت میشود. ... شعری که قابل تذکره باشد، ندارد. ملّایانه شعر میگفته...» [۸]
اختر، احمد بن فرامرز، تذکره اختر، ص۳۰.
این شعر از اوست: به جز من که با لشکر غم ستیزم ••••• که دیده تنی، با سپاهی آید پس از مرگ، کی برق آهم گذارد ••••• که از تربت من گیاهی بر آید [۹]
کاظمینی، محمد و محمود رهبران، دانشنامه مشاهیر یزد، ج۱، ص۱۳۸.
[۱۰]
خیامپور، عبدالرسول، فرهنگ سخنوران، ص۶۱.
[۱۱]
رشحه اصفهانی، میرزامحمدباقر، تذکره منظوم رشحه، ص۱۶.
۵ - پانویس
۶ - منبعمهدوی، سیدمصلحالدین، اعلام اصفهان، ج۲، ص۳۰۴-۳۰۵. |